به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، مراسم رونمایی کتاب «پوتینقرمزها» (خاطرات مرتضی بشیری) با حضور محسن مومنی شریف رئیس حوزه هنری و مرتضی سرهنگی مدیر دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری در حوزه هنری برگزار شد.
*مومنی: رزمندگان ما در زمان اسارت از هوش و فراست برخوردار بودند
محسن مؤمنی شریف رئیس حوزه هنری در مراسم رونمایی از «پوتینقرمزها» اظهار داشت: منظومه دفاع مقدس بیشک ابعاد و حلقههایی دارد که اگر از آن غفلت شود سیمای این تابلو ناقص خواهد بود.
وی گفت: آنچه دفاع مقدس ما را متفاوت با همنوعان خود میکند برخورد انسانی و اتفاقاتی است که در این نبرد 8 ساله در گستره زمانی 8 سال نمود دارد و در این میان بخش مربوط به اسرای ایرانی در عراق و اسرای عراقی در ایران بسیار برجسته است.
وی بابیان اینکه اسرای ما در سالهای اسارت عزت ملت ایران را نگه داشتند، گفت: ما حتی نگاهمان به آنان که اسیر ما بودند به نحوه دیگری است که آن برخاسته از جهانبینی متفاوت است فراتر از قوانینی است که برای حمایت از اسرا وضع شده است.
به گفته مؤمنی شریف، مدتها بود که در میان کار شاهد وقفههایی بودیم اما امیدواریم این کتاب شروع مجددی در این زمینه باشد؛ چراکه کار آقای بشیری از جهاتی با کارهای قبلی متفاوت است که بخشی از آن نوع نگاه به اسرای عراقی است چون این نگاه واقعی است، از سوی دیگر به این دلیل که ژنرالهای عراقی افرادی بیدستوپا و کمهوشی نبودند اما از سویی با رزمندگان باهوش و فراست ایرانی مواجه بودند، هوش و فراست بالا یا همان ژن خوب را شاهد بودیم انصافاً خواننده با خواندن این کتاب لذت میبرد.
رئیس حوزه هنری ضمن اشاره به اینکه از سوی دیگر اسرای عراقی نیز افراد بیدستوپایی نبودند و در پی فرار و فرصت و مهیا شدن فضایی برای رهایی بودند، تأکید کرد: حتی افرادی که در نظام فعلی عراق مسئولیت دارند، به دلیل روزهای خوبی که در ایران داشتند به ایرانیها ارادت دارند. ما هم این روحیه و فرهنگ را مدیون امام(ره) و انقلاب هستیم.
مؤمنی در پایان سخنان خود تصریح کرد: این کتاب از نکات ارزشمند و ماندگاری برخوردار است. گفتنیها و شنیدنیهایی که با معرفی کتاب باید سعی کنیم آن را رواج دهیم. این تاب مملو از موارد ارزشی و فضایل انسانی است.
* محمد عزیز پرویز: مدیون خط امام خمینی(ره) و رهبر انقلاب هستیم
محمد عزیز پرویز از اسرای عراقی وقت ضمن اشاره به اینکه من اهل شهر خالقین عراق هستم، توضیح داد: در سال 1982 اوایل جنگ به درجه ستوان سومی رسیدم و در خرمشهر اسیر شدم، در آن زمان افسر اداره مخابرات گردان 8 انتظامات استان دیوانیه بودم.
این اسیر عراقی تصریح کرد: سال 82 میلادی در خرمشهر بهدست رزمندگان ایرانی اسیر شدم، دقیق به خاطر دارم ظهر همان روز برای صرف نهار در کنار خانوادهام بودم، به همسرم گفتم کاغذ بزرگی بیاورد، میخواهم چیزی بنویسم؛ چراکه امشب یا اسیر میشوم یا مرا میکشند؛ چون هیچ راه دیگری باقی نمانده بود. همسرم شروع به گریه کرد، اما به گفتم دعا کن اسیر شوم. گفت دوست داری اسیر باشی؟ گفتم شهر محاصره شده و راه دیگری باقی نمانده است. من میتوانستم آن روز در خانه بمانم و برای نبرد برنگردم.
وی ادامه داد: ساعت سه و نیم بود که پیش دوستانم رفتم، دیدم دو ـ سه سرباز ماندهاند، پرسیدم باقی کجا هستند، گفتند همه رفتهاند و...
محمد عزیز پرویز در ادامه ضمن اشاره به اینکه از زمین و آسمان در آن روز در خرمشهر از سوی نیروهای ایرانی آتش میبارید، گفت: سرانجام شب شد، نیروهای عراقی از بندر خرمشهر آمدند و چند افسر در یک خانه قدیمی جمع شدیم. تشنگی و گرسنگی آزاردهنده بود، آبی نداشتیم. مانده بودیم با یک گرمای شدید و تشنگی. ستوان یکم خیرالله افسر پلیس هم کنارمان بود، به من گفت تو کردی، گفتم عراقی هستم ولی کردی میدانم. گفت من دخیل شما هستیم. هر کسی در آن روز راهی را برای فرار اعلام میکرد، صبح که اذان شد با تیمم نمازمان را خواندیم. نظرمان این بود که از سمت شرق عراق حرکت کنیم، تا آمدیم سرمان را بلند کنیم، تیراندازها تیراندازی کردند. این اسیر عراقی در ادامه ضمن اشاره به اسارت خود بهدست نیروهای بسیجی گفت: صبحانه نخورده بودیم و گرسنه بودیم. فلاکسی آوردند، آب و صبحانه به ما دادند. مرا سوار ماشین فرماندهی کردند، به نزدیکی اهواز رسیدیم. به همراه دوستم که مجروح بود، آنجا سرهنگ صیاد شیرازی را دیدیم. با ما احوالپرسی کرد و از ما پذیرایی کرد. از دوستم پرسید چرا پایت اینطور است؟ او پاسخ داد پایم درد میکند، دستور داد دو بالش بیاورد تا بتواند پایش را روی آن بگذارد. صیاد شیرازی به من گفت به خرمشهر بروید و از بلندگوها اعلام کند تا نیروهایتان تسلیم شوند، اما به نزدیک شهر که رسیدیم دیدیم که عراقیها در حال تسلیم شدن هستند.
وی در پایان سخنان خود گفت: ما مدیون خط امام خمینی(ره) و رهبر انقلاب هستیم و تا خون در رگمان است بر خط امام خمینی(ره) هستیم.
* سرهنگی: یکی از پروندههای روی میز کارم فرار عراقیهاست
مرتضی سرهنگی مدیر دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری در حوزه هنری نیز در ادامه این نشست با بیان اینکه نویسنده و راوی برای نگارش «پوتین قرمزها» زحمت کشیدند، گفت: یکی از کارهای زمین مانده خاطرات افراد نگهدارنده اسرای عراقی در ایران است که «پوتین قرمزها» از کارهای اولیه در این زمینه است. در حال حاضر پرونده فرار اسرای عراقی روی میز من است. خیلی کم این فرارها صورت گرفته و فرار موفق هم نداشتهایم جز یک فرار آنهم تا مرز بازرگان!
مدیر دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری در حوزه هنری با بیان اینکه خوشحالم که حوزه هنری این بار بر زمین مانده را برداشت، تصریح کرد: هر وقت به کارهای زمین مانده نگاه میکنم، نمیتوانم از خجالت سر بلند کنم.
سرهنگی به اسرای عراقی در ایران و خاطرات آنها اشاره کرد و افزود: احمد علی محسن یکی از فرماندهان اسیر جوان و باشعور بود، مثل یک سرباز سر تراشیده داشت، پرسیدم سرهنگی؟ گفت: بله من همه درجههایم را در جنگ گرفتهام. سر شکسته داشت ونخ بخیه در سرش دیده میشد. او میگفت مهمات را از زاغههای عربستان تامین میکردیم اما پس از عملیات بدر در روز هم زاغهها مهمات به ما میرساندند و درهایشان به رویمان باز بود برای همین ما در جنگ تحمیلی از 15 ملیت اسیرداری کردیم، اسما اسرای عراقی بودند ولی از ملیتهای مختلف اسیر داشتیم.
مدیر دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری با اشاره به نگاه متفاوت سربازان و فرماندهان ایرانی به اسرای عراقی ادامه داد: در آن زمان کمیسیونی به اسم کمیسیون اسرای عراقی داشتیم که حواسشان به اسرای عراقی بود. در این کمیسیون تصویب شده بود برای حفظ امنیت و راحتی اسرا، هیچ سرباز و افسر و درجهدار ایرانی که یکی از عزیزانش را از دست داده یا از اهالی شهرهای جنگزده است نباید در اردوگاههای نگهداری از اسرا باشد. همچنین مقرر شده بود تا هنگامی که خانوادههای اسرا به دیدنشان میآمدند، یک اتاق خصوصی در اختیارشان قرار گیرد و همه امکانات برای آنها فراهم باشد. حتی یکبار نزدیک بود که یکی از افسران به دلیل سیلی زدن به اسیر عراقی، به دادگاه احضار شود.
* بشیری: همواره تلاش کردیم اسرا احساس راحتی کنند
مرتضی بشیری، راوی کتاب «پوتین قرمزها» نیز در ادامه این مراسم با بیان اینکه ما هیچگاه از اهرم فشار برای بازجویی استفاده نکردیم، گفت: ما کاری به این نداشتیم که عراقیها با ما چه کردند، ما طبق آموزههای دینیمان با آنها رفتار کردیم. حشدالشعبی و سپاه بدر حاصل آن رفتار ما با اسرا و عراقیها بود. ما متجاوز نیستیم، بلکه نیروهای عراقی ما را الگو قرار دادهاند.
وی با اشاره به خاطره ای بیان کرد: وقتی سرهنگ الجشعمی اسیر شد لباس زیبا و قشنگی به تن داشت متکبر بود ما فکر کردیم اطلاعات جنگی خوبی دارد. اما وقتی رابطه خوب ما را دید از داخل جیبش کلید ماشین خود را به ما داده و گفن: این سوئیچ مرسدس بنز من است آن را به خانواده ام برسانید تا از زیر آفتاب به داخل پارکینگ ببرند! ما همواره تلاش میکردیم اسرا احساس راحتی کنند. به حدی با برخی از آنها رفیق شده بودیم که یک شب تا صبح با آنها بحث میکردیم.
وی ادامه داد: سعی کردیم که علیرغم سختیها همه را به یک چشم ببینیم. ما از امام حسین(ع) آموختیم و سعی کردیم تا تالم اسیر در هنگام اسارت بیشتر نشود. اسرا از دیار سیدالشهدا(ع) آمده بودند و ما باید آموزههای ایشان را به کار میبردیم.
* بهبودی: وطن ما اسلام است و مرز ندارد
فاطمه بهبودی، نویسنده کتاب «پوتین قرمزها»، نیز در ادامه این مراسم با بیان اینکه گاه برایم این سوال پیش میآید که چرا ایران در جنگ سوریه حضور دارد، گفت: هرگاه این سوال برایم پیش میآید، پاسخ آقای بشیری من را آرام میکند. زمانی که به جیشعمی گفت که وطن ما اسلام است و مرز ندارد و تا زمانیکه اسلام هست ناچاریم پدران و برادرهایمان را بدهیم.
وی ادامه داد: تولد و خلق «پوتین قرمزها» و بسیاری از خاطرات دفاع مقدس مدیون آقای سرهنگی است. او کانون محبتی دارد که نویسندهها را با افرادی که سهمی در جنگ 8 ساله داشتند وصل میکند. در چند سال اخیر کتابهای صادق و بی رودربایستی منتشر شده و امیدوارم این کتاب بتواند جای خود را در میان همه آنهایی که دغدغه جنگ دارند، باز کند.
در پایان این مراسم از کتاب «پوتین قرمزها» رونمایی و از نویسنده و راوی کتاب تجلیل شد.
گفتنی است، خاطرات مرتضی بشیری، بازجو و مدیر جنگ روانی ایران و عراق، در سالهای 1365 تا پایان جنگ با عنوان «پوتین قرمزها» چندی پیش با نگارش فاطمه بهبودی روانه بازار کتاب شد.
از جذابیتهای خاطرات بشیری به قلم بهبودی، روایت جلسات بازجویی از نیروهای عراقی است که گاه در خلال این خاطرات، مطالب خواندنی از اتفاقات تاریخی نقل میشود که فجایع رخ داده در جنگ تحمیلی را بیشتر نمایان میکند. از جمله این موارد، بخشی است که به بازجویی از محمدرضا جعفر عباس الجشعمی، سرهنگدوم نیروی مخصوص، فرمانده تیپ کماندویی سپاه هفتم و حضور او در امالرصاص اختصاص دارد
نویسنده در مقدمه این اثر به چگونگی نگارش اثر و موانع و مشکلات موجود در این زمینه اشاره کرده و مینویسد: «دربارۀ بخش استنادی کتاب گفتنی است اسناد مرتبط با بازجوییها از وزارت امور خارجه به مرکز اسناد و کتابخانۀ ملی ایران منتقل شده و این مرکز، بنا به قانونی دستو پاگیر، تا چهل سال بعد امکان بازدید، مطالعه یا هرگونه دسترسی به اسناد را از مراجعان سلب کرده است و به هنگام مکاتبة بنده این جابهجایی بهتازگی انجام شده بود.
همچنین از آنجا که قرارگاه خاتمالانبیا بخش اطلاعاتی سپاه محسوب میشده، عکسبرداری یادگاری نیز بهندرت صورت گرفته است.»
«پوتین قرمزها» در 36 فصل به انضمام عکسها و اسناد تدوین شده است. بهبودی در این خاطرات ابتدا مخاطب را با اهمیت خاطرات راوی آشنا میکند. او در فصلهای نخست، بخشی از بازجوییهای انجام شده را ثبت میکند و پس از آن، به زندگی فردی راوی و چگونگی ورود او به جبهه و نقش او در جنگ تحمیلی میپردازد.
انتشارات سوره مهر این اثر را در 286 صفحه منتشر کرده است.